اردیبهشت ۲۱، ۱۳۸۹

بعدازظهر سگي

ديروز بعداز ظهر از ان بعدازظهراي لجن و گنديده بود.تا ساعت سه به زور پشت ميز خودمو نگه داشتم و بعد فرار به سوي خونه، قبل ترها مثلا يك سال قبل در جنين روزهايي كه از اين خبرها نبود. توي خونه هم افتادم به خوندن وبلاگ ها و حسابي حالم گرفت. دخترك شروع كرده به نوشتن از ماجراي كامنت ها و اخراج، نمي دانم تا كجا خواهد نوشت ولي اساسي امپر جسبونده.

هیچ نظری موجود نیست: