اردیبهشت ۲۱، ۱۳۸۹

اشك هايي كه خجالت نمي كشند

ساعت از هشت شب هم گذشته و خسته و كوفته در راه خانه هستم. مسافر كوچولو مسج مي فرستد كه جات خالي برنامه نور و صدا هستيم ولي من نمي توانستم صبح يراي كسي مسج بفرستم كه جات خالي دارم به اعتراف هاي جند قاتل گوش مي كنم.

۱ نظر:

Unknown گفت...

یعنی این چن تا کلمه ای که دارم می نویسم به تو می رسه؟؟؟
چطور می فهمی منم؟این که جای اسم هم نداره...
علی الحساب سادوما...