مرداد ۲۰، ۱۳۸۹

یه روز خوب کاری

امروز روز نسبتا خوبی بود و فک کنم ناراحتی و اعصاب خردی آنچنانی نداشتم.
شاید چون در جمع ورزشی ها و ورزشی نویس ها بودم.
خیلی صریح و شفاف انتقاد می کردند، راحت تر از همیشه بدون اینکه خودشان را سانسور کنند حرف می زدند.
دلم خنک شد وقتی "ص" از سیاستی گفت که ورزش را هم دارد می بلعد و از آنهایی که ورزش را قربانی سیاست های حزبی خود می کنند.
بعدش هم یک جلسه داخلی داشتیم، واقعا خوب است که بعضی وقتها بدانیم اطراف مان چه خبر است، من که اصولن از هفت دولت آزادم.
آقای رییس و مرادنگیش را دوست دارم، خدا نگهدارش باشد .
عصر هم می روم دانشگاه، برنامه زود تمام می شود.
توی راه دلم می کشد شیرینی بخرم، می روم می نشینم روی نیمکت همیشگی تا بیاید.
حس خوبی دارم و احساس خستگی هم نمی کنم انقدر که ساعت از 21 و 30 دقیقه گذشته و چندان دلم راغب به خانه رفتن نیست.
دروغ چرا ولی فک می کنم ته دلم یک جورایی از مسافر کوچولو گرفته.
چند باری خواسته بود برایش خبر بفرستم ولی کار نشد.
دیروز هم بر خلاف قولی که داده بودم لحظات آخر اساسی کار پیش آمد و نتوانستم مصاحبه ها را به دستش برسانم. دیشب نشستم تایپ کردم و برایش فرستادم ولی امروز کار نشد. خب آدمیزاد است دلش می گیرد وقتی می بیند برای یه نفر اهمیت قائل می شود ولی او... نمی دانم شاید او هم محدودیت های خودش را دارد. ************************** ماه رمضان انگاری فردا شروع می شود ولی نه بویی دارد نه حس خوبی مثه سال ها پیش.

۳ نظر:

آرش..کافه بلاگ گفت...

نه عزیز جان
ورزشی نویس ها هم کم گرفتار نیستند
جریان دائی و مائلی کهن را خبرنداری حتما..

اینجا انتقاد یعنی تشویش!...البته این هم مهمه که این انتقاد از دهان مبارک چه کسی خارج بشه...

mohadese گفت...

eliiiii:-)

الهام گفت...

محدثههههههههههههههههههههههههههههههه
چقد خوشحالم کردی