آبان ۱۰، ۱۳۸۹

بعضی آدم هستند که...

کلن بعضی آدم ها هستند که درب و داغون که باشی، زیر آوار که مانده باشی، انگیزه و امیدت به صفر مطلق نزدیک شده باشد تن صدا و لحن صحبت کردن شان از زیر آور می آوردت بیرون.
دلت برای زندگی، برای خودت و برای خندیدن تنگ می شود.
شرایط کاری هر روز چارچوب هایش تنگ تر می شود انقدر که هر روز بی انگیزه تر و نا امیدتر می شوم و این حس بی خاصیتی عجیب دردش زیاد شده این روزها.
بیش از یکسال قبل آقای برادر بود که در این شرایط کلی روی مخ درب و داغانم کار می کرد، همین حالا هم وقتی رسما نفس هایم زیر آوار به شماره می افتد اوست که از همان راه دور دور امواج مثبت را روانه می کند به سمتم.
یا همین آقای معلوم الحال، تا چند وقت پیش شاکی بود که چرا تحویل نمی گیری مگر دختر با ما مشکلی داری؟!
برایش توضیح دادم که برایم ارتباط بر قرار کرن با این جماعت سخت است، حس خوبی نسبت بهشان ندارم و...
حالا هر از گاهی که می بینمش لحن حرف زدنش، آن ته لهجه ای که دارد و خنده هایش کمی به همه چیز امیدوارم می کند.
دیروز واقعن طوفانی بود و امروز امواج آرام به ساحل نزدیک می شدند.

۲ نظر:

هارمونی گفت...

[نظر خصوصي]
سلام.
یک انتقاد داشتم از نوشتتون: برای کسی که تازه نوشته‌هاتون رو می‌خونه، درک بعضی قسمت‌های نوشتتون مشکله. منظورم این هست که نمی‌شه باهاشون ارتباط برقرار کرد، مثلاً من نمی‌دونم منظورتون از «آوار» توی این پست واقعاً چیه؟ یا «آقای معلوم الحال» كيه؟ و یا «این جماعت» منظورتون كدوم جماعته؟ اگر در نوشته‌های قبلی دربارشون توضیح دادید حداقل لینک اون نوشته‌ها رو در این پست هم می‌گذاشتید.

صاحاب وبلاگ گفت...

سلام دوست عزیز
1-من زیاد به سیستم بلاگ اسپات وارد نیستم به همین دلیل فک نکنم بشود اینجا پیام خصوصی گذاشت یعنی تایید یا عدم تایید پیام ها در دست من نیست.
2-درسته به خاطر برخی مسایل من نمی تونم اسم بعضی افراد رو بیارم مجبورم از اسم های مستعار استفاده کنم، در پست های قبل هم همین طور بوده.
3-مثلا تو این پست آوار بیشتر منظورم همون حس و حال بیچارگی و درماندگی،یا این جماعت منظورم اهالی رسانه است.
4-خلاصه برای درامان ماندن اینجا مجبورم گاهی پشت کلمات پنهان شوم